حاشیه های جشن
این عکسی که بابائی برای دخترم سفارش داد تا چاپ کنن مامانی به فدات بشه چقدر لاغر شدی همه توی جشن حرفشون این بود که سنا این همه ورجه وورجه نکن آب شدی که تو دختر دخترم قبل جشن با اینکه خیلی کیفیتش بد شده ولی من دوستش دارم خب اینها فردای تولد دخترم هست حالا چرا فردا؟ ما قرارمون این بود که وقتی همه مهمونها اومدن لباسهات رو عوض کنیم و بعدش من و بابائی دستت رو بگیریم و سه نفری دستمون توی دست هم بیایم بیرون ولی نمیدونم چرا شما اول جشن اینهمه بی حوصله شده بودی و غر زدی و موقع کیک بریدن و اینها همش بهونه میگرفتی و با اینکه بال فرشتت رو هم برات وصل کرده بودیم وسط مسیر از شدت گریه های تو مجبور شدیم بالت رو برات در بیاریم و کلی م...
نویسنده :
مرضیه
8:34